قریب است

که تو به ما بازگردی...

قریب است

که تو به ما بازگردی...

آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

من اینم

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۱ ب.ظ

می‌دانی که دلم نمی‌خواهد به تمثال واقعی‌ام بیاندیشم. از ترس آن‌چه ساخته‌ام. کریه‌تر، بدقواره‌تر، سیاه‌تر، ترسناک‌تر و ترحم‌انگیزتر از آن سراغ ندارم. تلی از چرکابه و کثافت بر دلم ریخته‌ام. دیده‌ای! چه‌شب‌ها و روزها که به حال خود گریسته‌ام... بارها به این حقیقت تلخ رسیده‌ام کارنامه‌ام هیچ ندارد از خوبی. گشته‌ام پی حتی ذره‌ای! نبود. ندیدم. کوله‌بار سنگینم را می‌بینم، آه‌های بی‌پایان و ناتوانی‌ام را می‌بینی. پل‌های درهم‌شکسته‌ی پشت سرم را آگاهم، پاهای لنگانِ کج‌وکوله‌ام را برای ادامه‌ی راه، آگاه‌تری. هزاران‌بار توبه‌شکستگی شرمنده‌ترینم کرده‌است، هزاران‌بار لطفت، درمانم کرده‌است و بیشتر بندِ در خانه‌ات _به خیال ِ خودم. 
بارها گفته‌ام که می‌دانم، دیگر آدم نمی‌شوم و بعدش خواسته‌ام تمام شوم. نشدم و هنوز نفس می‌کشم. به حق همین نفس‌هایی که عطا کرده‌ای مرا، به حقِ لطف‌های بی‌حدوحصرت، بیا و آدمم کن. من مثل بقیه نیستم، از خودم ناامیدترینم و می‌دانی‌ام...

همیشه رفیق

جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۱۹ ب.ظ

خیلی دوست دارم آدم‌هایی، هر چند انگشت‌شمار، باشند که حرفهایم را ناگفته بخوانند و آنطور که باید و هستم، حالم را بفهمند و بدون تحقیر، ترحم یا که برچسب زدن و بی انصافی کردن، با من همدلی کنند و خودم را نشانم دهند. گره‌های جانم را یکی یکی با لطف‌شان باز کنند‌، یا که آرامشی از جنس ایمان نصیبم. 

.

انگار که فرسنگ‌ها از خواسته‌ام دورم، از خودم. 

.

.

.

تمامِ ناقص و شرمسارِ منِ سیاه‌رو، در آستانِ بی‌کران شما؛ همیشه‌رفیق.

.

.

.هر دم، هزاران بار،
خودت را
به یادم بیاور.